1302 - خبر از پدرم
متن نوحه:
خبر از پدرم
عمه خبر از پدرم چه داری؟
رها کن از من غم بی قراری
اشک من از دو دیده گشته جاری
چرا تو هم به حال انتظاری؟
از دل و دیده خون به چهره باری
مانده به جانت غمِ بی شماری
**
عمه بگو از پدرم برایم
بگو سبک تر شود این عزایم
از غم سنگینی غصّه هایم
درد من و ماتم بی دوایم
عمه پدر ندارم از او خبر ندارم
سایة سر ندارم میل سفر ندارم
بگو کجا رفته چرا نیاید؟
به سوی این خیمه سرا نیاید؟
دوباره بر دیدن ما نیاید
از دل میدان بلا نیاید
عمه خبر از پدرم چه داری؟
**
عمه بگو با من از آن خجسته
ببین که سینه ام به غم نشسته
اشک عزا راه دو دیده بسته
غصة دوری کمرم شکسته
عمه پدر ندارم از او خبر ندارم
سایة سر ندارم میل سفر ندارم
بگو مگر به خاک و خون فتاده
به روی خاک تیره سر نهاده
که بر دلم نشسته بی اراده
جدایی اش خبر به سینه داده
عمه خبر از پدرم چه داری؟
**
عمه صدای ذوالجناح شنیدم
صدای اسب با وفا شنیدم
در دل این شیهه، عزا شنیدم
سوز غریبی به خدا شنیدم
عمه پدر ندارم از او خبر ندارم
سایة سر ندارم میل سفر ندارم
عمه به آسمان رسیده آهم
داد من از سینة بی گناهم
بعد پدر بی کس و بی پناهم
منتظرش خیره به سوی راهم
عمه خبر از پدرم چه داری؟
**
عمه چرا بزم عزا گرفتی؟
چشم مرا بگو چرا گرفتی؟
روی لبت أخا أخا گرفتی؟
ره سوی میدان بلا گرفتی؟
عمه پدر ندارم از او خبر ندارم
سایة سر ندارم میل سفر ندارم
وعدة آبم مده عمه زینب
اینهمه تابم مده عمه زینب
گریه جوابم مده عمه زینب
بگو عذابم مده عمه زینب
عمه خبر از پدرم چه داری؟
**
دریافت نسخه چاپی :
دریافت سبک :
