درحال بارگذاری

نخل بی سر

اشعار مذهبی و آئینی محمدرضا سروری

1016 - چه دلاوری ابالفضل ( بحرالطویل)

سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۹، 0

متن نوحه :

 

چه دلاوری ابالفضل ( بحرالطویل )      
                                                                                                                 
دید سقای حرم سوز عطش روی لب تشنه لبان پیر و جوان مرد و زن و خرد و کلان داغ نمی آب روان
بر رخ و بر دیده عیان دل نگران گه به نهان گه به زبان کرده فغان آمده پابوس حسیـن شـاه جهـان
عرض ادب اذن جهاد کرده طلب از پسر شاه عرب شیر نجف شـاه هدی شیر خدا کای پسر فاطمـه از
بی کسیِ آل عبـا تشنگیِ طفلِ نوا خيمه سرا هم خجلم هم نگـران درد و عذاب می کَشَم از قحطی آب
دیدن طفلان تراب برده دلم در تب و تاب از غم فـرزند رباب از دو بصر داده گلاب کرده کباب جان منُ و جان همه تشنه لبان حرم آل عبا آل عبا آل عبا را
چه دلاوری ابالفضل
یل و یاوری ابالفضل        علم آوری ابالفضل          گل داوری ابالفضل       فوقِ باوری ابالفضل

شیر ، با غرش تکبیر علم بر کف و شمشیر به دستان علم گیر شده عازم یک جنگ نفس گیر مقابل به
صف جاهل و تکفیر ولی یکتنه سقای دلاور ، دل علقمه آورده به تسخیر که در آب روان دیده دو تصویر
دو تفسیر لب کودک بی شیر رخ ماه حسین پادشه دین زکف آب گوارا به زمین ریخت ننوشید ننوشید
نشد سیر لب آب فرات از لب ساقی که معنا کند از سینه خود مهر و وفا مهر و وفا مهر و وفا را .......
ننوشید و نمود مشک حرم پُر، از آن آب و به ناگاه چه بی تاب و دل آگاه ، روان سوی حرمگاه به سوی
حرم شاه نشستـه به فرس حالت دل خواه چنان ماه ابالفضـل علمـدار گل حیـدر کرار ، مقابل شده با
لشکر بسیار ، به شمشیر علی وار ، که در هم شکند قوم جفا قوم جفا قوم جفا را

چه دلاوری ابالفضل
یل و یاوری ابالفضل        علم آوری ابالفضل          گل داوری ابالفضل       فوقِ باوری ابالفضل

کسی رو به رویش تاب ندارد، مقابل شود و جنگ نمـاید، دو سرپنجـة او پیکرة سنگ گشـاید سـراید
رَجَز مثل پدر در صف خیبر چنین است که تواند فقط از پس هر دشمنِ صف بسته به پیکار برآید علمدار حسین باشد و غم از جگر شاه زداید به هر ضربت شمشیر دو تا روی زمین پهن نماید ، کسی در سپهِ دشمن دون نیست حریفش، شده لشکرک کوفه خفیفش، نحیفش سپه دار سپاه اُمَوی گشته ضعیفش چه مردانه زند بر صف دشمن به یک حمله فرو ریزد و پاشد ردیف تا به ردیفش .....
یل خیمة مولا، امیر علوی حضرت والا به آن قامت رعنا دل آرا تمامِ قَدُ و بالا ، شده یکّه سوار صف این
معرکه حالا، یکی بانگ برآوَرد رَوید پشت کمینگاه کنید حمله به ناگاه، فقط چارة کار است پَس نخل و
کمینگاه که آرَد به زمین از سر اسب و نفس زین بدنِ ماه به یکباره رها شد تبری از عقب او نشست بر
سرِ خونین نسب او گرفت تاب و تب او بنازم ادب او که یادش برسید از پدر و فرق به خون منشعب او
دگرباره صدا آمد و اینبار به امر پسر سعد خطاکار دوصد تیر کماندار فرو ریخت به یکبار به سوی پسر
حیدر کرّار چنان بارش باران که در عرصة پیکار زمین گیر و گرفتار شده میر علمدار خدا را چه بگویم ؟
چه حالی شده در سینة سقا سه تیری که نشستند تن مشک پر از آب روان شد به روی خاک عطشبار
شرر بار به پیش نظر یار وفادار چگونه کند او با غم بی آبی طفلان مدارا مدارا مدارا ؟؟؟
چه دلاوری ابالفضل
یل و یاوری ابالفضل        علم آوری ابالفضل          گل داوری ابالفضل       فوقِ باوری ابالفضل

 

******

 

دریافت نسخه چاپی :

چه دلاوری ابالفضل

نوحه سروری نوحه حضرت ابالفضل بحرالطویل
star_shine مجموعه نوحه ها
درحال بارگذاری نظرها